در بررسی مراحل پیشرفت وتعالی موفق ترین مدیران سازمانی جهان، به شکست ها و ناکامی هابزرگی بر می خوریم که هر یک می تواند عاملی برای سقوط باشد.سقوط به ورطه ناامیدی که در نهایت کل سازمان را به زیر می کشد.اما این مدیران با اراده، شکست ها را به نردبانی برای صعود به اهداف بلند خود بدل ساخته اند.خطاهای مدیریتی در بعضی موارد چنان نتایجی به همراه می آورند که جبران آن ها تا سال ها ممکن نیست و می توانند انگیزه و اراده را به کلی از مدیران سلب نمایند.بسیاری از این خطا ها منجر به از دست دادن مقام یا شغل یک مدیر در سازمان خواهند شد.ولی برخورد صحیح و منطقی با آن ها به ارزش های درونی یک مدیر افزوده و او را برای آینده ای درخشان تر آماده می سازد.به همین دلیل، علم مدیریت جدید، چگونگی مواجه شدن و بهره گیری از اشتباهات و شکست های بزرگ را از مهم ترین و ظریف ترین تکنیک های مدیریتی به شمار می آورد.
در سال 1984، کوکاکولا مسئولیت دفاع از شهرت و منافع سازمان در مقابل رقیب قدرتمند خود پپسی کولارا به عهده یکی از برجسته ترین مدیران بازاریابی خود، سرجیو زایمن، گذاشت.پس از تحقیقات و پژوهش های بسیار زایمن تصمیم گرفت که فرمول قدیمی کوکاکولا را تغییر داده و نوشیدنی جدیدی با نام کوکای جدید(New Coke)به بازارهای جهان عرضه نماید.او برای این محصول جدید، بالاترین و مؤثرترین تکنیک های بازاریابی را در نظر گرفته بود.ولی تعصب مصرف کنندگان کوکاکولای قدیمی در سراسر جهان و عدم استقبالآن ها از نوشابه جدید تمام نقشه های زایمن را نقش بر آب کرد.کوکاکولای جدید به عنوان کم فروش ترین و پر مصیبت ترین محصول جدید در تاریخ تجارت بین المللی شناخته شد.لذا پس از گذشت 79 روز، کوکاکولای قدیمی با نام کوکای کلاسیک(Classic Coke) به سوپر مارکت های جهان بازگشت.پس از گذشت یک سال، به علت بار آوردن هزینه های گزاف و عدم موفقیت، زایمن مجبور به ترک شرکت کوکاکولا شد.
بسیاری از کارشناسان مدیریتی در آن زمان این اتفاق را جز شکستی رسوا کننده و توهین امیز برای سرجیو زایمن توصیف کردند.ولی آیا واقعا این چنین بود؟خیر، زیرا هفت سال پس از این ماجرا، زایمن با مقامی بالاتر و ارزشی بیشتر به کوکاکولا بازگشت.زایمن فقط یکی از چند مدیر موفقی است که تا به حال به چنین موقعیتی دست یافته اند.والت دیزنی، هنری فورد وبسیاری از مدیرات مشهور دیگر نیز ب علت ارتکاب اشتباهات عظیم و زیان آور، مشاغل اولیه خود را از دست داده اند.در مواجه با شکست، مدیران غالبأ به دو دسته تقسیم می شوند : شکست پذیر یا آن های که پس از مشاهده نتایج نامطلوب کار خود کاملا نامید شده و خود را کنار می کشند؛ و شکست ناپذیر یا آن هایی که همانند توپ تنیس بعد از سقوط کامل دوباره بالا آمده پس از مدتی مبارزه سخت، خود را به سطحی حتی بالاتر از مرتبه اولیه خود می رسانند.ولی چه خصوصیاتی باعث ایجاد چنین تفاوتی میان دو دسته مذکور می شوند؟
در اینجا ما به بعضی از ویژگی های عمده مدیران شکست ناپذیر اشاره کرده تأکید می نماییم که برای مدیریت مؤثر در عصر حاضر، پرورش چنین ویژگی هایی اجتناب ناپذیر است.
¢کار ها را با اعتماد به نفس و قاطعیت انجام دهید.
در کارهای خود خوش بین بوده و اشتباهات و شکست ها را به عنوان پیش آمد هایی موقتی تلقی نمایید.به گفته مارتین سلیگمان پروفسور روان شناسی داشگاه پنسیلوانیا، قاطغیت و خوش بینی در کار ها، هر چند دشوار، منجر به موفقیت در دزار مدت می گردد.در حالی که بدبینی و عدم اطمینان باعث ناکامی های دائمی و مطلق خواهند شد.
¢بدون ترس از شکست، با آغوش باز به استقبال ریسک بروید.
به طور کلی، مدیریت بدون تقبل ریسک هرگز امکان پذیر نیست.وقتی سرجیو زایمن از کوکاکولا خارج شد، برای مدت 14 ماه با کسی از آن سازمان صحبت نکرد و تنها به تحلیل گذشته تلخ خود در کوکاکولا و چگونگی بهره گیری از آن پرداخت.پس از درک موقعیت، یک شرکت کوچک مشاوره تأسیس کرد و پس از چندی با عرضه خدمات مفید، دامنه فعالیت خود را توسعه بخشید و مشاوره مدیران سازمان هایی معتبر مانند مایکروسافت و میلربرواینگ(Miller Brewing) را به عهده گرفت.دیری نگذشت که روبرتو گویزوئتا مدیر عامل کوکاکولا، از شرکت زایمن درخواست مشاوره نمود و با علاقه بسیار از او برای همکاری در مقامی بالاتر در کوکاکولا دعوت کرد.مهم ترین و با ارزش ترین مبحث مشاورتی زایمن (تقبل ریسک)بود.به گفته گویزوئتا : موقعیت ما به علت دوری گزینی از قبول ریسک های تجاری در مقابل رقیبان خود مانند پپسی کولا شدیدأ تضعیف شده بود.
زایمن به ما آموخت که یک سازمان باید همواره در حال پیشرفت و جرکت به سمت جلو باشد و در چنین حرکتی، قبول ریسک و پیش بینی سقوط های ناگهانی و لرزش های تجاری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
¢در طول فعالیت مدیریتی خود هدفی مشخص را دنبال نموده و در برخورد با نتایج، انعطاف پذیر باشید.
اداره یک مدیر نسبت به هدف خود باید همانند اراده یک کوهنورد برای فتح یک قله بلند باشد.او هرگز هدف خود را تغییر نخواهد داد و بدون توجه به گذشت زمان و خطرات بسیار، همواره در حال صعود خواهد بود.در فرآیند مدیریت سازمان، زمان هایی فرا می رسند که یک مدیر باید غرور خود را کنار گذاشته و با دید منطقی به اشتباهات و شکست های خود بنگرد.پس از بروز یک فاجعه مدیریتی، مدیر مقصر باید به خود بگوید: من نهایت سعی خودم را نمودم، هرچند نتیجه نگرفتم.
اعتراف به اشتباه و برخورد صحیح با شکست، خصوصیاتی هستند که باید در تمام مدیران وجود داشته باشد.
¢از دیدگاه دیگران به خود بنگرید.
روانشناس معروف رابرت اشتات کارشناس مدیریتی، عقیده دارد که یکی از بزرگترین نقاط ضعف مدیران عدم آگاهی کافی آن ها به صفات خود است.
آن باسکت یکی از مدیران شرکت جهانی آمریکن اکسپرس، کاملأ با این نظریه موافق است.چهار سال پیش باسکت که مدیری با سابقه، جدی، با پشتکار و سخت گیر بود، ناگهان دریافت که بخش اداری او با ضرری معادل 24 میلیون دلار مواجه شده است در حالی که هیچ یک از 2000 کارمند شرکت، او را از این مصیبت مطلع نساخته بودند.لذا باسکت که شخصأ مسئول وقوع این ضرر ناگوار بود پس از چندی شغل و مقام خود را از دست داد.آن باسکت نیز همانند سرجیو زایمن در کوکاکولا، به تحقیق و مطالعه دقیق این پیشامد پرداخت.او به زودی دریافت که نحوه برخورد او با خبر های بد و اشتباهات دیگران چنان ترسی در کارمندان ایجاد کرده که آنان را از گزارش چنین خبر حیاتی و مهمی بازداشته است.باسکت اعتراف می کند : من هرگز نفوذ منفی خود بر دیگران را درک نکرده بودم و چنین تجربه ای برای آینده من بسیار ارزشمند بود.
باسکت با تصحیح این نقص مدیریتی و با پرورش شیوای بسیار مؤثرتر به آمریکن اکسپرس بازگشت و هم اکنون مدیریت بخش دیگری از آن سازمان را به عهده دارد.
بنابراین اگر گمان می کنید که مدیری موفق هستید و تاکنون مرتکب اشتباهی بزرگ نشده اید یا با شکستی عظیم مواجه نگشته اید، با آمادگی کامل در انتظار آن باشید، زیرا در دنیایی که تغییرات و تحولات با سرعتی غیر قابل تصور صورت می گیرند، احتمال مواجه با چنین وضعی برای هر کس وجود دارد.نکته بسیار مهم این است که اگرچه ارتکاب اشتباهات و تجربه شکست در مدیریت اجتناب ناپذیر است ولی تکرار آن ها هرگز مجاز نیست.مدیرانی که نام برده شدند، هرگز اشتباهات خود را تکرار نکردند زیرا در آن صورت صعود دوباره آن ها ممکن نمی بود.
- ۲ نظر
- ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۴۳